من .
خيلي قشنگ بود تو خيابون ها . تو كوچه ها . تو چشم بچه هايي كه بدو بدو شيريني تاعارف مي كردن . بيشتر از همه تو نمايشگاه طليعه ظهور فرج رو مي ديدم . فرج رو . فرج رو احساس كردم . فرج رو مزه مزه كردم . خيلي قشنگ بود . خيلي بيشتر از گنجايش من قشنگ بود . يك شور عجيبي تو وجودم شروع كرد به شكل گرفتن كم كم جوشيد و قتي هم ديد من اندازه اين شور نيستم خيلي قشنگ اشك شد و ريخت رو قبر شهيد من .