سلام من مردي برنگ پرتقال يه جانباز البته مفتخرم كه در ديار رنجم و قصه اين است مجنون قصه من فقط يك دست دارد باشد خيلي زيباست درد و رنج شما را بي معرفت دوست تان دارم مثل زخم هايم عاشقم شما را هم لينگ كردم هم لو گوي وبلاگتان را در هفت وبلاگ اوده ام اوه تو وبلاگ خودم هم فت جا شما را قاب كردم بياد ببينيد خوشا حال ميشم سري به اين تنهاي زخم نشين بزنيد منم روز گاري مرد نبرد بودم اكنون جنون يك لبخند بر دلم مانده حالا تاز اتش بس كرديم تو خونه خونه من هميشه جنگه اخه من كه موجيم بچه هام هم همه موج منو خو ردن كسي ما رو نمي فهمه واسه همين وقتي جنون ما گل ميكنه ميخندن خوب براشون يه تفريح خوبي اشك و غربت دل ما ميگن اه پدر مردمو در اوردن باشه بگن ولي همسم ميگه ديه حميد من تحمل تو رو زخمتو جنون تو ندارم ميگه برو پرواز كن برام دعا ميكنه برم به سدرالمنتهي اخه او نجا نه غمي نه دردو نه انتظارو نه جنون يك لبخند باشه درد دل ما تموم نميشه حالا يه سري بزنيد به ما شنا سه دل ما هم يه يا حسين يا علي حميد