سفارش تبلیغ
صبا ویژن


شهید من



اوقات شرعی

میانبرهای وبلاگ

والپیپرهای مذهبی وبلاگ بیمعرفت

حلقه طراحان
اطلاعات آماری




 RSS 

جستجو در متون
جستجو با گوگل
موضوعات نوشته ها

خبرنامه

برای آگاهی از به روز شدن وبلاگ در خبرنامه عضو شوید.


 

در حال حاضر مطالعه می کنم..



بیت الاحزان
نویسنده: شیخ عباس قمی
ترجمه: آیت الله ناصر مکارم شیرازی


خرید اینترنتی
نظرسنجی

فعلا مورد خاصی بری نظرسنجی وجود ندارد.
لوگوی بی معرفت

خاطرات - بیم عرف ت :: طرحی نو در وبلاگستان مذهبی



کد بالا را
Copy کنید و در بین کدهی سیت
خود و در بین تگ هی
Paste ،Body
کنید.

حمایت های اینترنتی


تحریم اسرائیل - Bycott Israel

آرشیو نوشته ها

تابستان 89 [8] |  بهار 89 [4] |  زمستان 88 [16] |  پاییز 88 [10] |  تابستان 88 [4] |  بهار 88 [5] |  زمستان 87 [9] |  پاییز 87 [9] |  تابستان 87 [11] |  بهار 87 [18] |  زمستان 86 [9] |  پاییز 86 [5] |  تابستان 86 [11] |  بهار 86 [8] |  زمستان 85 [26] |  پاییز 85 [17] |  تابستان 85 [24] |  بهار 85 [21] |  زمستان 84 [24] |  پاییز 89 [8] |  زمستان 89 [7] |  بهار 90 [10] |  تابستان 90 [1] |  بهار 91 [2] |  تابستان 91 [2] |  پاییز 91 [1] |  پاییز 92 [6] |  زمستان 91 [1] |  زمستان 92 [1] | 

همسایه ها


مذهبی اسلامی (مداحی های جدید) + مذهبی اسلامی (فیلم و صوت اسلامی) + مذهبی اسلامی (بانک فیلم و صوت اسلامی 2) + خاکریز + دلگویه های غلامعلی مجاهد + غربتکده + دوست اختصاصی + حزب الله + روایت نامه + عشق و مشق + سیمرغ قاف + یا علی جان مددی + شکوفه نرگس + تشنه معرفت + دنیای سه خواهر + عبد زیر صفر + شیعه شناسی + مجله ینترنتی قرآن + کلرجی من + یک آرزو + نغمه های بندگی + لیلة القدر + ?Who + پیامبر اعظم + هیئت منتظرین + دیار رنج + وب نامه + باران عدل + طلبه ای از نسل سوم + محفل یاران + هیئات جوانان عاشوریی + عطشان + به یاد او + حرفهی جوانی + دفتر یادداشت + پشت خطی + معراج + مجنون الحسین + غم دوست + آفاق + صبح ظهور + محبوب + آدینه + شب رو + تشنه + ...


تمامی کسانی که به "بی معرفت" لینک داده اند می توانند از طریق  پیغام خصوصی به من اطلاع دهند تا به منظور قدردانی، لینک آنها در این بخش قرار بگیرد.



 
در صورت تمایل می توانید با قرار دادن تکه کد فوق در بین دو تگ
و
قالب خود،
این لینکستان را در سایت یا وبلاگ خود نمایش دهید. (در صورت بروز هرگونه مشکل، پرسش خود را  از طریق پیغام خصوصی آخرین پست مطرح کنید)




دوشنبه 85 شهریور 20

 

سلام:
حال و احوال بازدیدکننده های بامعرفت ما چطوره؟!
الآن یک هفته ای میشه که به روز نشده بودم!! می خواستم برای نیمه شعبان یه کارهایی بکنم ولی متاسفانه مشغله های بسیار مانع شد! هفته پیش که درگیر طراحی و چاپ 400 تا دعوتنامه برای یادواره شهدا بودم... آخر هفته هم بچه ها رفتند مشهد، و یه سری از کارها افتاد روی دوش ما! پنج شنبه هم که خانواده رفتن شمال و من به خاطر جشن خیابانی مسجد نتونستم باهاشون برم! ...مسئول کامپیوتر مراسم بودم؛ به علاوه اینکه با گروه سرود هم، ساز زدم! دیروز هم رفتیم جشن ازدواج یکی از دوستان... شبش هم رفتم منزل یکی از اقوام کامپیوترشون رو درست کنم! امروز هم که مریض شدم و افتادم تو خونه... دکتر گفت ویروسه!! یه آمپول هم افتادیم...
خب.. شما چه خبر؟ نیمه شعبان چیکار کردید؟ کجا رفتید؟
بعضی ها مشهد بودن.. بعضی ها جمکران... بعضی ها توی جشن ها و مراسم بودن...
همه جا چراغونی شده بود... توی میدون های بزرگ چادر های سبز رنگی زده بودن و برای سنین مختلف، برای معرفی مفاهیم انتظار و آشنایی با امام زمان، برنامه داشتن..
خونه ها رو که نگاه می کردی هر کدوم لااقل با زدن یه پرچم "یا مهدی ادرکنی" یا یه ریسه کوچیک ارادتشون رو به آقا ابراز می کردن..
توی وبلاگ ها... هر کی یه چیزی می گفت...
یکی می گفت: نیومدی آقا!
یکی می گفت: منتظرتم...
یکی خسته شده بود و به خدا عرض شکایت می کرد..
یکی حساب اعمال خودشو می کرد که چقدر یار بوده؟
یکی دم از تکلیف می زد...
یکی با آقا درد دل می کرد...
یکی حوادث قبل از ظهور رو بررسی می کرد!
یکی دعا می کرد می گفت آخرین نیمه شعبان غیبت باشه ان شاءالله...
...
خلاصه تو آسمون ها و زمین، ماجراهایی بوده این چند روزه..
تو دل ما هم غوغایی بوده این چند روزه...
همه شاد بودن... و یا حداقل وانمود می کردن که شادن...
ولی این دل بی معرفت ما بدجوری گرفته بود!! طوری که حتی وانمود کردن به شادی هم برام سخت بود!!
هرچی دنبال علتش می گشتم نمی فهمیدم...
تا اینکه دیگه طاقت نیاوردم و یه زیارت عاشورا خوندم و زدم زیر گریه!!
این دل عاشق ما هم معلوم نیست اهل کدوم مرامیه...
 به قول عزادار عزیز: « خیره ان شاءالله!! » ولی بعضی وقتا واقعاً این عقلم کم میاره...
خودم می تونم یه جورایی توجیهش کنم!! ولی... فقط خدا میدونه که درد این دل چیه؟!!
بگذریم..
بعد از یه هفته حسابی درد دل کردیما...  سرتونو درد آوردم!
برای ما دعا بفرمایید...
یا علی


نوشته شده توسط بیم عرف ت در ساعت 6:0 عصر | ()نظر

کلمات کلیدی : خاطرات

ارسال لینک :





سه شنبه 85 مرداد 24

سلام علیکم و رحمة الله:
- آقا این چند وقته نبودی کجا بودی؟؟
جواب: پای یه پروژه کامپیوتری... 3 -4 روز کار مداوم شبانه روزی!
الحمدلله این کار هم علی رغم زحمت زیادی که داشت به لطف خدا به پایان رسید! به قول یکی از دوستان : « ای کاش حتی 1 ثانیه هم ظهور را نزدیک تر کنه! » ... راستی پیروزی حزب الله مبارک باشه...
ان شاءالله یه روز هممون با هم و در رکاب صاحب الزمان بجنگیم...


 و اما بگم براتون از یه مسئله دیگه... که این چند روزه بدجوری گرفتارشم! موسیقی رو می گم! توی پروفایل پارسی یارم گفته بودم که خودمون هم یه دستی توی موسیقی داریم! آره...
جمعه ای که میاد کنسرت دارم!!؟! ساعت 4 توی تالار رودکی...
بعداً براتون بیشتر از ماجرای موسیقی و وارد شدنم توی این معرکه با وجود عقیده های مذهبی خودم می گم و می نویسم ان شاء الله! ولی فعلاً این رو از ما داشته باشید..
اگه دوست داشتید تشریف بیارید! بلیطی نیست! کنسرت پژوهشیه با همکاری انجمن پژوهشی موسیقی ایران، درباره ی تصنیف های دوره رضاخان.. همه شما بزرگواران از طرف ما دعوتید! اساتید بزرگوار موسیقی هم دعوت شده اند: استاد محمد رضا شجریان، محمد رضا لطفی، داریوش طلایی، کامبیز گنجه ای،...
که البته بعضی های قبول زحمت کرده اند و بعضی ها هم...!
خدا به خیر کنه... آقا محتاجیم به دعای خیر شما!

پوستر کنسرت - برای بزرگتر شدن کلیک کنید
 

یا علی


نوشته شده توسط بیم عرف ت در ساعت 11:36 عصر | ()نظر

کلمات کلیدی : خاطرات

ارسال لینک :





سه شنبه 85 مرداد 17

 

 

  قبله مسلمین مسجدالاقصی بود.. ولی خداوند قبله مسلمین را تغییر داد و نگاه ها را به سوی کعبه هدایت کرد... و فرمود از این پس رو به سوی این خانه نماز بخوانید! چرا؟!
 مگر خدا نیازمند داشتن خانه است!!! یا اینکه فرقی بین خاک مسجدالاقصی و مسجدالحرام بود!!! العیاذ بالله...
 و بعد از اینکه قبله را به کعبه تغییر داد؛ بر خلاف مریم که هنگام عارض شدن درد زایمان، به او دستور داده بود که عبادتگاه را ترک کند، فاطمه بنت اسد را به داخل کعبه دعوت کرد.. و علی را در خانه خود آفرید... و آنگاه خود، برای او اسم انتخاب کرد..

                                         ..خداوند عزوجل دارد با تو حرف میزند؟ آیا نمی خواهی بشنوی؟!


نوشته شده توسط بیم عرف ت در ساعت 8:25 عصر | ()نظر

کلمات کلیدی : خاطرات

ارسال لینک :





سه شنبه 85 مرداد 10

 

    این چند روزه تیترهای اول شبکه های خبری و روزنامه های و سایت ها جنایات اسرائیل است! توی این چند وقته غیر مستقیم و مستقیم پای سخنرانی چند نفر بودم که حوادث رو تحلیل می کردند من جمله آنها حجة الاسلام پناهیان و دکتر همایون از اساتید دانشگاه امام صادق (ع) و معاون وزیر.
دکتر همایون حوادث اخیر را با روایات آخرالزمان مقایسه می کرد! خیلی جالب بود... می گفت:
    « احتمال اینکه آنچه در روایات ما با نام سفیانی آمده همان صهیونیست باشد بعید نیست! با استناد به اینکه برخی از اعراب وقتی می خواهند صهیون را تلفظ کنند کمی شبیه به سفیان تلفظ می کنند!
و همینطور اینکه آن شخصی که در روایات سید یمانی نامیده شده است بعید نیست که همان سید حسن نصرالله باشد چراکه اصل و نسب ایشان به یمن می رسد.. »

می گویم: سید یمانی یکی از کسانی است که پیش از ظهور حضرت قیام می کند! دیشب کتاب مهدی موعود حجة الاسلام دوانی (همان جلد اصلاح شده 13 بحارالانوار) را ورق میزدم...  و در روایات ما آمده است که او بر حق است و حتی در جاهایی فرموده اند که او را یاری کنید! و نیز در تعداد کمی از روایات اشاره به پرچمی زرد شده است... که امروز پرچم حزب الله است! و در تعداد بیشتری از روایات از درگیری پرچم سرخ و سفید (مانند پرچم لبنان) و پرچم سیاه و سفید سفیانی خبر داده است! و البته در آخر از تارومار شدن پرچم سرخ و سفید توسط سفیانی خبر داده است؟!!
 در بخشی از روایات (که در کتاب غیبت نعمانی هم آمده) خروج سفیانی را در ماه رجب می دانستند (و اکنون ما در ماه رجب هستیم) !!؟! و در برخی دیگر از روایات حوادثی را از جمله کسوفی را در شب 5 و 23 ماه رمضان آن سال روایت کرده اند!
    و جالب تر از آن سخنرانی حجة الاسلام پناهیان بود در شب یادواره شهدای مسجدمان! همانطور که میدانید ایشان از یادگاران ارزشمند جبهه های دفاع مقدس هستند... و خاطراتشان معرکه است.. مخصوصا وقتی با همان لحن زیبای خودشان آنها را بیان می کنند! ما هم انتظار داشتیم که یکم از خاطرات آن زمان برایمان بگویند... ولی نه تنها از دفاع مقدس و شهدا خاطره ای نگفت بلکه سراغ بچه های لبنان رفت و از خاطراتش در زمانی که به لبنان رفته بود برایمان گفت! در آخر هم یه تیکه اومد که:
        « عزیزان من... انتظار نداشته باشید الآن دیگر من از شهدا و جبهه ها بگویم و با هم اشک بریزیم! امروز باید خوشحال بود.. چراکه خون آن شهدایی که ما دادیم امروز دارد دنیا را زیر و رو می کند! و زمینه ساز قیام حضرت حجت شده است..
{بعد صداشو می برد بالا و می گفت:}
آقا.. نگید کسی به ما نگفت که آقا داره میادآ..
نگید کسی به ما نگفت که آن سید خراسانی که توی روایات ما آمده که دست راست ایشان جراحتی داره کیه ها... نگید کسی راه رو به ما نشون ندادها... از ما گفتن بود! »

    یکبار هم با عزادار عزیز (مدیر وبلاگ حسنیه دل و از شاگردان حاج اسماعیل آقای دولابی) صحبت می کردم... حرف زیبایی زد.. می گفت:
        « بی شک از بین این همه فرقه هایی که اسلام داره یکی از اونها بر حقه و اون هم شیعه است! (و همین شیعه است که در آینده جهان را خواهد گرفت) و حالا هم می بینیم که تمام حوادث درباره شیعه است! امروز در جنگ اسرائیل و لبنان، شیعه یک طرفه و غرب و صیهونیست و حتی کشورهای اسلامی در طرف مقابل! قشنگ داره حق و باطل از هم جدا و مقابل هم قرار میگیره... و این همون چیزیه که در آخرالزمان اتفاق می افته... »

و در آخر اینکه... « الیس الصبح بقریب!.. آیا صبح پیروزی نزدیک نیست؟! »

مطالب مرتبط:
شماره حساب کمیته امداد برای جمع آوری کمک به مردم لبنان و فلسطین
نامه جهانیان به سازمان ملل و کوفی عنان و اعتراض به سکوت سازمان ملل در مقابل این جنایات
نامه جهانیان برای حمایت از فلسطین
( ** توجه کنید که بعد از اینکه نامه را با ایمیل خود امضاء کردید باید به ایمیل خود بروید و بر روی لینک تایید کلیک کنید تا امضای شما تایید شود وگرنه امضای شما ثبت نمی شود)
سایت PersianWeblog کدی را طراحی کرده که با گذاشتن این کدها در سایت یا وبلاگتان عکسی در بالا و سمت چپ وبلاگتان ظاهر می شود که حمایت شما از لبنان را نمایش می دهد!
سایت FromIsraelToLebanon.info عکس های فجایع انسانی در این جنگ را آرشیو می کند!
وبلاگ Save-Lebanon.blogspot.com آخرین حوادث و اخبار از رویدادهای این جنگ را گزارش می کند.
همچنین دومین Save leb (نجات لبنان) برای نجات شهروندان لبنانی از دست رژیم جنایتگر اسرائیل ثبت شده است.
"آن سوی دیوار" ؛ دست نوشته های یک ایرانی مقیم اسرائیل!!
"روشنای کاریز" ؛ دست نوشته های یک ایرانی مقیم لبنان را هم بخوانید!!


نوشته شده توسط بیم عرف ت در ساعت 1:54 عصر | ()نظر

کلمات کلیدی : خاطرات

ارسال لینک :





شنبه 85 مرداد 7

 

سلام علیکم:
    مدتی است که بی معرفت به روز نشده بود... به هر حال خیر بوده قطعاً!
الحمدلله... بالاخره پروژه یادواره شهدا به پایان رسید... خودم شخصا از نحوه برگزاری آن راضی نبودم. شاید در نهایت در مقایسه با کارهای دیگه بسیج خوب از آب درآمده باشه.. اما از اونجایی که من خودم شخصاً یه خصیصه ای دارم و اونم اینه که دوست دارم همه کارها دقیق و با بهترین کیفیت انجام بشه؛ کم پیش میاد که راضی بشم!
این ها کارهایی بود که بسیجیان شهرک غرب در دل شهرک غرب برای یادواره شهدا انجام دادند:

- رنگی کردن عکس های سیاه و سفید 40 شهید  و ترمیم دیگر عکس های رنگی شهدا
- ساخت تصاویری با نرم افزار Flash که بر روی پرده بهنگام قرائت قرآن، متناسب با آیات نمایش داده می شدند بهمراه متن و ترجمه آیات.
- کارگردانی کلیپ زنده اعم از نحوه آن و نوشتن متن آن و تنظیم برای اجرای آن. ( کلیپی پخش می شد و مجری برنامه همزمان با پخش کلیپ دکلمه می کرد)
- چاپ دعوتنامه های برای خانواده های شهدا و عموم افراد با طرحی زیبا و شکیل و جدید و همینطور تبلیغ دو تکه ای (از دو جنس کاغذ) یادواره در ابعاد A3 که در مکانهای مناسب نصب شدند.
- ساخت اوزالید از عکس های تک تک شهدا و نصب آن بر روی دیوار مسجد
- تزئینات مسجد اعم از تور استتار و تابلو ها و استفاده از چفیه و پلاک و غیره برای تزیین
- سیم کشی ها و تنظیمات برق مسجد
- نصب داربست و برزنت برای ایستگاه صلواتی دم در مسجد
- یک بنر 4 در 3 که عکس  44 شهید مسجد در آن بود و نصب آن بر روی دیوار مسجد
- آماده کردن فیلم یادواره سال قبل و رایت 500 عدد سی دی از آن و طراحی لیبل روی آن جهت ارائه آن در بسته فرهنگی که به مردم داده میشد.
- مصاحبه تیم نشریه مسجد با خانواده شهدا و جمع کردن یادگاری هایی که از شهدا مانده بود و در نهایت چاپ یک نشریه 10-15 صفحه ای از خاطرات شهدا جهت ارائه در بسته فرهنگی

 

- دعوت از حجة الاسلام پناهیان جهت سخنرانی
- مداحی مداحان اهل بیت ( نیک دل و حاج رضا پور احمد )
- تقدیر از خانواده های شهدا با لوح هایی ویژه که عکس و نام شهیدشان با لیزر بر رویش حک شده بود.
- طراحی پاورپوینت عکس های شهدا و نام آنها که هنگام اهدای لوح ها بر روی پرده نمایش داده میشد!
- پذیرایی ابتدای مجلس ( به دلیل روزه بودن برخی افراد ) و انتهای مجلس (شام)
- و در آخر اینکه برنامه توسط شبکه سوم سیما ضبط شد!

و در پایان مجلس هم بسیجیانی که در این غرب شهر غریب ترینند... که نه ادعایی دارند و نه منّتی بر سر کسی می گذارند و نه از کسی جز خداوند تقاضای اجر و پاداش دارند!!

فدای لبان تشنه ات پسر فاطمه...

و السلام... یا علی


نوشته شده توسط بیم عرف ت در ساعت 12:42 عصر | ()نظر

کلمات کلیدی : خاطرات

ارسال لینک :





دوشنبه 85 تیر 26

دیشب تا ساعت 12 بیدار بودم... حدود 40 تا عکس از عکس های شهدا رو رنگی کردم!
همینجور که عکس ها رو رنگی می کردم.. باهاشون حرف میزدم:

گفتم: ای بی معرفتا! فرستادیمتون اون ور که سفیر ما باشید!؟ ما رو بی خیال شدید...
گفت: پشت پرده خیلی بیشتر از اونی که فکر می کنی هواتونو داریم... خیلی کارا براتون می کنیم.
گفتم: خب ما هم خیلی کارا براتون می کنیم!!؟؟! یادواره و جلسه و گلزار شهدا و ...
برای حفظ میراثتون (انقلاب و جمهوری اسلامی) تلاش میکنیم! ولی حتی یه شبم به خوابمون نیومدید.. این رسمش نیست! نمی گید دلمون می پوسه توی این خراب شده.. تا کی با عکس هاتون حرف بزنیم؟! به چشماتون نگاه کنیم؟!
گفت: چشماتو باز کن ما رو می بینی...
گفتم: کاش به همین راحتی بود.. کی میشه که این چشمای بی صاحاب شما رو ببینه... بابا اگه قرار باشه شما که خودمونی هستید اینقدر برای ما کلاس بذارید که دیگه باید دیدن رسول الله و امام زمان رو در خواب و بیداری فراموش کنیم!!
گفت: حالا اصلا برای چی میخوای ما رو ببینی؟
گفتم: به همون دلیلی که ابراهیم (علی نبینا و آله و علیه السلام) از خدا خواست که زنده شدن مرده ها تو قیامتو نشونش بده.. برای اینکه دلمون آروم بشه...
گفت: اون کسی که باید دلتو آروم کنه یکی دیگس ... نه من!
گفتم: میگن شماها پیش همونی که میتونه دل ما رو آروم کنه روزی می خورید!! بوی خدا میدید!
حاجی میگفت شبای جمعه با امام میرید محضر امام حسین.. خلوت می کنید.. گل میگید، گل میشنوید!!
ای بی معرفتا... داشتیم... تنهایی...
گفت: تو نمی فهمی... مگه امامت نگفت: زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست؟!
هر روز چند دفعه شهید میشی... اگه ما ها یه بار شهید شدیم.. شماها چندین بار هر روز شهید میشین!!
فکر نکن فقط مقام ما غبطه خوردن داره... ما هم به حال شما غبطه می خوریم!
قضیه اینه که قدر خودتونو نمی دونید...
گفتم: راست میگی.. احوال الآنم اینجوریه... فردا چی؟ پس فردا چی؟ دلم قرص نیست! بلاها زیاد شده... نمی دونم تا کی میشه دووم آورد!
دور و بریام چپ کردن... معلوم نیست سال بعد.. یا ماه بعد.. یا هفته بعد.. یا فردا... یا یه ساعت دیگه.. من هم...
 رسول الله فرمود: دیندار بودن در آخرالزمان مثل اینه که بخوای یک زغال داغ رو تو دستت نگه داری...
فداش بشم.. خوب می فهمید درد دل ما رو..
توی هیئت ها وقتی این دو بیت رو می خونن:

بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا ** بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا
تشنه آب فراتم ای عجل مهلت بده ** تا بگیرم در بغل قبر شهید کربلا

پیش خودم اینجوری معنیش می کنم: ای تیرهای بلا و فتنه ها.. ما در سر، امید به لقای دوست داریم! بگذارید به آرزویمان برسیم و ما را در کام خود فرو نبرید...

گفت: توکل کن.. اَمِنَ المُتوَکِّلونَ!!
گفتم: راست میگی... تکیه کردن به خدایی که قدرتش برات اثبات شده.. خیلی خوبه!
ولی... کی می شود که بین ما و او که عمری به او تکیه نمودیم، ملاقاتی سر دهد!؟؟

دیگه چیزی نگفت... مثل همیشه پشتشو کرد به من و بی خداحافظی رفت!

یا علی


نوشته شده توسط بیم عرف ت در ساعت 11:47 عصر | ()نظر

کلمات کلیدی : خاطرات

ارسال لینک :





یکشنبه 85 تیر 18

 

این چند روزه خیلی سرم شلوغ بود! از صبح جمعه که رفتم نماز جمعه..
 یکم دیر رسیدم! نماز رو خوندم و رفتم راهپیمایی. هوای خیلی گرمی بود...  گرمای آفتاب تا استخوانت می رسید ولی گرمی اهالی با صفایی که توی این آفتاب جمع شده بودند تا از مظلومان دنیا حمایت کنند بیشتر بود.
متاسفانه نتونستم عکس بگیرم! آخه نمی ذارن توی نماز جمعه موبایل ببریم و تحویل دادن و گرفتنش هم خیلی دردسره؟!
توی راه، پلاکارد ها رو می خوندم... یکیشون خیلی برام جالب بود، نوشته بود: "بوش بوش صبرک صبرک  -- شیعة و سنة تحفر قبرک! " توی راه شعار میدادیم تا رسیدیم میدان فلسطین. آقای خاتمی امام جمعه تهران صحبت کردند، بعدش هم نماینده حماس؛ بعد از اون هم قطعنامه خوانده شد.
طرفای ساعت 3 بود که خسته و سوخته و گرسنه رسیدم خونه..
دیروز هم که صبح رفتم دانشگاه ببینم وضعیت نمراتم چجوری شده...! الحمدلله... خدا خودش بین ما و این اساتید روز قیامت قضاوت کنه! هر کی بیشتر برگه سیاه کنه و پاچه خواری کنه و دم استاد رو ببینه، بیشتر نمره می گیره!! ( همون بحث وجب و کیلو ) خودتون که از وضعیت اسفبار نمره گرفتن و نمره دادن در دانشگاه های آزاد که باخبرید ان شاءالله!
بعد اطراف ساعت 2 بود رسیدم خونه، دوباره رفتم کلاس موسیقی! ساعت شش و نیم بود رسیدم خونه... لپ تاپم رو برداشتم، رفتم مسجد.. 5 مرداد یادواره شهدای مسجدمونه! یکسری از کارهای گرافیکی یادواره هم با منه من جمله پروژه رنگی کردن عکس های شهدای محله.. با دو تا از بچه ها قراره انجامشون بدیم.
فردا هم باید برم سرکار.. بعداز ظهر هم کلاس آموزش "طراحی صفحات وب" دارم؛ برای بچه هایی که تابستون توی مسجد ثبت نام کردن.. ان شاءالله از زیر بار مسئولیتش در بیام...

این شده زندگی ما...
یه احساس بدی دارم! حس می کنم یه چیزی کمه... یه چیزی که بعضی وقتا خستگیمو دربیاره!
به نظر شما چی میتونه این جای خالی رو پر کنه؟  همه چیز برام تکراری شده...
خودم میدونم راه حلش چیه... میدونم از کجا نشات میگیره! ولی افسوس که عملی کردن اون راه حل به این راحتی ها نیست..؟؟؟!!

دعا بفرمایید!

یا علی


نوشته شده توسط بیم عرف ت در ساعت 9:48 عصر | ()نظر

کلمات کلیدی : خاطرات

ارسال لینک :





<      1   2   3   4   5   >>   >
+ لینک پست های اخیر: :












هرگونه استفاده از مطالب و فایل های این وبلاگ در جهت نشر فرهنگ دینی موجب امتنان است!!
طراحی: بی معرفت - نام قالب: دل شب
توسط نرم افزار: فتوشاپ CS و فرانت پیج 2003
قدرت گرفته از پارسی بلاگ

No Copyright : Because of spreading Islamic thought you can use all files and images.
Design by Bimarefat - Template Name: Dele Shab
Software : Photoshop CS & FrontPage 2003
Powered by Dear "Parsiblog.com"

Clicky