سفارش تبلیغ
صبا ویژن


شهید من



اوقات شرعی

میانبرهای وبلاگ

والپیپرهای مذهبی وبلاگ بیمعرفت

حلقه طراحان
اطلاعات آماری




 RSS 

جستجو در متون
جستجو با گوگل
موضوعات نوشته ها

خبرنامه

برای آگاهی از به روز شدن وبلاگ در خبرنامه عضو شوید.


 

در حال حاضر مطالعه می کنم..



بیت الاحزان
نویسنده: شیخ عباس قمی
ترجمه: آیت الله ناصر مکارم شیرازی


خرید اینترنتی
نظرسنجی

فعلا مورد خاصی بری نظرسنجی وجود ندارد.
لوگوی بی معرفت

مردان خمینی - بیم عرف ت :: طرحی نو در وبلاگستان مذهبی



کد بالا را
Copy کنید و در بین کدهی سیت
خود و در بین تگ هی
Paste ،Body
کنید.

حمایت های اینترنتی


تحریم اسرائیل - Bycott Israel

آرشیو نوشته ها

تابستان 89 [8] |  بهار 89 [4] |  زمستان 88 [16] |  پاییز 88 [10] |  تابستان 88 [4] |  بهار 88 [5] |  زمستان 87 [9] |  پاییز 87 [9] |  تابستان 87 [11] |  بهار 87 [18] |  زمستان 86 [9] |  پاییز 86 [5] |  تابستان 86 [11] |  بهار 86 [8] |  زمستان 85 [26] |  پاییز 85 [17] |  تابستان 85 [24] |  بهار 85 [21] |  زمستان 84 [24] |  پاییز 89 [8] |  زمستان 89 [7] |  بهار 90 [10] |  تابستان 90 [1] |  بهار 91 [2] |  تابستان 91 [2] |  پاییز 91 [1] |  پاییز 92 [6] |  زمستان 91 [1] |  زمستان 92 [1] | 

همسایه ها


مذهبی اسلامی (مداحی های جدید) + مذهبی اسلامی (فیلم و صوت اسلامی) + مذهبی اسلامی (بانک فیلم و صوت اسلامی 2) + خاکریز + دلگویه های غلامعلی مجاهد + غربتکده + دوست اختصاصی + حزب الله + روایت نامه + عشق و مشق + سیمرغ قاف + یا علی جان مددی + شکوفه نرگس + تشنه معرفت + دنیای سه خواهر + عبد زیر صفر + شیعه شناسی + مجله ینترنتی قرآن + کلرجی من + یک آرزو + نغمه های بندگی + لیلة القدر + ?Who + پیامبر اعظم + هیئت منتظرین + دیار رنج + وب نامه + باران عدل + طلبه ای از نسل سوم + محفل یاران + هیئات جوانان عاشوریی + عطشان + به یاد او + حرفهی جوانی + دفتر یادداشت + پشت خطی + معراج + مجنون الحسین + غم دوست + آفاق + صبح ظهور + محبوب + آدینه + شب رو + تشنه + ...


تمامی کسانی که به "بی معرفت" لینک داده اند می توانند از طریق  پیغام خصوصی به من اطلاع دهند تا به منظور قدردانی، لینک آنها در این بخش قرار بگیرد.



 
در صورت تمایل می توانید با قرار دادن تکه کد فوق در بین دو تگ
و
قالب خود،
این لینکستان را در سایت یا وبلاگ خود نمایش دهید. (در صورت بروز هرگونه مشکل، پرسش خود را  از طریق پیغام خصوصی آخرین پست مطرح کنید)




سه شنبه 89 آبان 11



من ز وصلــت چــــون به هجــــران می روم / در بیـــابــان مغیـــلان می روم
من به خود کی رفتمـــی او می کشــد / تا نپنـــداری که خواهــان می روم
چشــم نرگـــس خیــره در من مانده‌ست / کز میان بـــاغ و بستــان می روم
عقل هم انگشت خود را می گزد / زانک جان اینجاست و بی‌جان می روم
دست ناپیـــــدا گریبـــان می کشــــد / من پی دســت و گریبـــــان مـی روم
این چنین پیـــدا و پنهــــان دست کیست / تا که من پیــدا و پنهــان می روم
این همان دســـت است کاول او مـــرا / جمــع کرد و من پریشـــان می روم
در تماشـــای چنین دست ای عجب / من شدم از دسـت و حیــران می روم
من چو از دریای عمـــان قطــــره‌ام / قطـــره قطـــره ســوی عمــــان می روم
من چــو از کان معـــــانی یک جــوم / همچنین جو جو بــدان کـــــان می روم
من چــو از خــــورشیـــــــد کیــوان ذره‌ام / ذره ذره ســـــوی کیـــوان می روم
این سخـــن پـــایـــان نــدارد لیک من / آمــــدم زان ســــر به پـــایـان می روم
«دیوان شمس»
مولوی وجود مرا نیز شمسی است که آسمانی ترین روزگار جوانی ام را با ضیاء وجود او روشن ساخته ام.. چه بگویم که اگر بگویم هم برادر دلسوز، هم رفیق شفیق، هم پدر مهربان، هم استاد نستوه من بوده.. بیراه نگفته ام که هیچ.. بل در حقش کم هم گفته ام. او منصوری است که پیش از اینکه خداوند مرا به این دارالفنا بیاورد برایم هدیه فرستاده..
اگر روزی این قلم به سطور این طومار هجران زخمه زد این تو بودی که به آن دست قلم دادی و نام الله جل جلاله را برایم خواندی که بنویسم. امروز اگر دوباره مرا به زیباترین نامهای خدا که همان «رفیق» است بخوانی.. آیه قرآن برایت می خوانم.. که «... فاستجب لکم»! اگر او بنده مومنش را مستجاب می کند.. من که باشم!
اهل بیت اگر آینه تمام نمای حق اند و اگر خودشان برای ما املا کرده اند که «ارواحکم فی الارواح و نفوسکم فی النفوس..» چه کسی می تواند بر من عیب بگیرد که هر از گاهی در آینه تمامی خوبی های شما، خدا را به نظاره بنشینم؟!!
اگر او «اول» و «آخر» است.. خدا داند که بی شما این راه به پایان نرسد! که هر مومنی را مومنی در آستانه جنات به انتظار می کشد.. که مومنان دو تا دوتا و فوج فوج وارد بهشت می شوند...
بس است.. که ترسم اگر نامه دراز کنم.. الباقی اسرار خدا باشد..!
سمعا و طاعتا.. می نویسم. جناب استاد.. «اکتب» شما برای ما دست کم از «اقرا» ندارد! می نویسم: باسم ربک الذی خلق.. به نام خداوندی که تو را خلق کرد!
-------------------------------------------------------------------------------------------
پ.ن:
- مرد را دردی اگر باشد خوش است - درد بی دردی علاجش آتش است / با تشکر از تمامی دوستانی که حقیر را در این روزها، مورد لطف و محبت خود قرار دادند؛ انشاءالله همچون قبل خادمی شما دوستداران امیرالمومنین را می کنم و این راه پر افتخار را ادامه خواهم داد.. 
- این خادم سراپا تقصیرتان را از دعای خیرتان محروم نکنید.

نوشته شده توسط بیم عرف ت در ساعت 2:4 صبح | ()نظر

کلمات کلیدی : مردان خمینی، روزانه

ارسال لینک :





شنبه 89 آبان 8



بگــذار تا مقـــابل روی تو بگـــــذریم / دزدیـــده در شـمـــــــایل خــوب تــو بنگــــــریم
شــوق است در جــدایی و جور است در نظر / هم جور به که طاقت شوقت نیـاوریم
روی اَر به روی ما نکنی حــکم از آن توســـت / بـــازآ که روی در قدمــانت بگستـــریم
ما را سَری است با تو که گر خلق روزگار / دشمن شوند و سر برود هم بر آن سریم
گفتی ز خـــاک بیشترند اهــل عشـق من / از خـــاک بیشتــر نه که از خاک کمتـریم
مـــا با تـوایــم و با تو نه‌ایم اینْت بوالعجب / در حلقــــه‌ایم با تو و چون حلقـــه بـر دریم
نه بوی مهــــر می‌شنـــویم از تــــو ای عجـــب / نه روی آنـــکه مهر دگــر کس بپروریم
از دشمنــان برند شکایت به دوستان / چون دوست دشمن است شکـایت کجـا بریم
مــا خــــود نمــــی‌رویم دوان از قفــــای کس / آن مــی‌برد که ما به کمند وی اندریـــم
سعــــدی تو کیــستـــی که در این حلقـــه کمند / چندان فتاده‌اند که ما صید لاغــریم

در سال همت مضاعف کار مضاعف، بر آن شدم که با توجه به توانایی که در زمینه ساخت وبسایت و وبلاگ داشتم این فرموده معظم له را سرلوحه کار خود قرار داده و در بالاتر بردن سطح و تخصص قشر حزب الله در دنیای اینترنت کاری مضاعف کنم.. نتیجه تلاش مستقیم و غیر مستقیم این حقیر در سال جاری، راه اندازی و طراحی بیش از 12 وبسایت و وبلاگ در زمینه های مختلف در جبهه حزب الله بوده است؛ که جمع تعداد حداقل مخاطبان آنها به بیش از 50 هزار نفر در روز می رسد. ... چه طعنه ها و چه سرزنش ها و چه زخم زبان هایی که نشنیدیم ولی از پا نیاستادیم و دست نکشیدیم و نخواهیم کشید.
امروز از شدت خونی که دوستان به دل ما کرده اند و جگری که از ما سوزانده اند.. عرض شکایت به محضر مولای خوبی ها می بریم که دیگر در این غریبستان محرمی برایمان نمانده..
«بیم عرف ت» را دیگر یارای عبور از خان هشتم بی مروتی ها و ناجوانمردی ها نیست! اگر قرار باشد که محرمان تیشه بر ریشه زنند.. همان به که تیشه ی آنها بر سینه ی پر دردمان بنشیند. امروز از همه وقت گمنام تر خواهم شد و این خانه نام را ویران خواهم کرد.. باشد که خداوند تبارک و تعالی ما را از این امتحان و بلا سربلند بیرون آورد.

آقـا و سرور ما، نور چشم ما.. محال است دست از یاریت بکشیم...
با تو تا آخـــــریـــــن قطــــــــــــــره ی خــــــونمــــــــان خواهیـــم ماند..

--------------------------------------------------------------------
پ.ن:
- امام باقر علیه السّلام : رسول خدا صلى اللَّه علیه و اله فرمودند.. خداوند مى‏فرماید: از بهترین بندگان من که همه به حال او غبطه مى‏خورند بنده‏اى مى‏باشد که سبکبار باشد، و در انظار چندان مورد نظر قرار نگیرد ولى در باطن خود داراى ارج و اعتبار باشد. عبادت خداوند را نیکو بجاى آورد، و در میان مردم گمنام زندگى کند، روزى او به قدر کفاف به او برسد و به آن صبر داشته باشد، و هنگامى که درگذرد وارث او کم باشند و گریه‏کنندگان او کمتر باشند. - بحار الانوار، ج‏1،ص 474

- با تشکر تمامی دوستانی که مرا در این 7 سال مورد لطف و مهر خود قرار دادند... «بیم عرف ت» دیگر به روز نمی شود. والسلام علی من التبع الهدی



نوشته شده توسط بیم عرف ت در ساعت 8:24 عصر | ()نظر

کلمات کلیدی : مردان خمینی، روزانه

ارسال لینک :





جمعه 89 مهر 2

بله.. درست خواندید.. حاج سعید قاسمی، روایتی دیگر از دفاع مقدس را بیان می کند..



باید که عمر قرن هایی سر بیاید.. تا مثل یک آوینی دیگر بیاید
آزاده بود و عزم سرخ کربلا کرد.. آزاده بود و مرتضی را مرتضی کرد

- برای دانلود این تکه سخنرانی از حاج سعید اینجا را کلیک کنید -

نوشته شده توسط بیم عرف ت در ساعت 10:17 صبح | ()نظر

کلمات کلیدی : مردان خمینی، دفاع مقدس، سعید قاسمی، سید مرتضی آوینی

ارسال لینک :





جمعه 89 فروردین 13

نوشداروی تو با هر که رسد نوشش بادبا اینکه از فرماندهان مهم سپاه بود کمتر کسی مهدی را در لباس سپاه دیده بود.
خودش دوست داشت بسیجی باشد و همیشه در لباس بسیجی بود.

آنروز باید در جلسه مهمی شرکت می‌کرد برای همین لباس سپاه پوشیده بود. یکی از پاسداران تازه وارد، از آنها که تازه مراحل گزینش و آموزش را پشت سر گذاشته بود، او را در این لباس دیده بود و با کمال بی‌ادبی به او گفته بود که مجاز نیست وقتی در سپاه پرونده ندارد لباس سپاه بپوشد!

همه از خجالت سرشان را به زیر انداخته بودند و کسی جرأت نکرده بود در حضور مهدی حرفی به آن شخص بزند.
اما مهدی در کمال آرامش از آن پاسدار خواسته بود که پیراهنی برای او بیاورد تا لباس سپاه را عوض کند. آن پاسدار هم در کمال وقاحت رفته بود و پیراهنی برای مهدی آورده بود و مهدی خیلی عادی و بدون اینکه تغییری در حالش ایجاد شود لباس سپاه را در آورده بود و آن پیراهن را به تن کرده بود و با همان پیراهن هم رفت توی جلسه. (نقل از جناب محمد مولوی)


پی‌نوشت یک: روایت فوق یکی از دهها روایات ناگفته و نا شنیده‌‌ای است که از زبان رزمنده با اخلاق و باصفای لشگر عاشورا جناب محمد مولوی در سفر جنوب امسال در مورد شهید باکری شنیدم.


به نقل از وبلاگ اسکالیل


نوشته شده توسط بیم عرف ت در ساعت 9:7 عصر | ()نظر

کلمات کلیدی : مردان خمینی

ارسال لینک :





دوشنبه 88 مهر 6

 

جانباز شیمیایی

 

پیاده شد، ریه‌هایش هنوز خس‌خس داشت
نشست روی زمینی که اندکی حس داشت

نفس کشید، وَ نو شد تمام خاطره‌ها
در آن فضای معطر که ماهْ مجلس داشت

مرور کرد خودش را، نفس‌نفس تا صبح
چقدر خواب پریشان، خیال نارس داشت

رسیده بود زمانی به مرز مطلق عشق
به سرزمین شهادت، که مرگ هم حس داشت

نگاه کرد به شهری که پشت سر گم بود
نگاه کرد به قلبش که سخت نقرس داشت


فقط برای تبرک نفس کشید و گذشت
از آن زمان ریه‌هایش همیشه خس‌خس داشت


 سید ضیا‌ءالدین شفیعی


نوشته شده توسط بیم عرف ت در ساعت 9:34 عصر | ()نظر

کلمات کلیدی : اشعار شنیدنی، مردان خمینی، دفاع مقدس

ارسال لینک :





یکشنبه 88 اردیبهشت 13

چند روز پیش داشتم توی اینترنت می گشتم.. این عکس های نادر رو پیدا کردم؛ تصاویری از شهید مطهری بعد از شهادت ایشان. به جهت اینکه فکر کردم شاید برخی از دوستان مایل نباشند این تصاویر رو ببینند، سایز کوچک آن را شطرنجی کردم. برای مشاهده تصویر با وضوح بالاتر روی آن کلیک کنید:

شهید مطهری  شهید مطهری


نوشته شده توسط بیم عرف ت در ساعت 11:43 عصر | ()نظر

کلمات کلیدی : مردان خمینی، عکس و حرف!

ارسال لینک :





جمعه 87 آذر 15

 

... شب عملیات بچه ها کنار اروند به سجده رفتند؛ سجده ای بسیار طولانی و گرم.محمد مسئول گروهمون که بعدا توی عملیات مهران شهید شد، خطاب به بچه ها گفت:

"امشب به نام خدا و با عصای موسی از نیل عبور می کنیم و خدای این طرف اروند ، همان خدای آن طرف اروند است . توکل خود را به خدا حفظ کنید . هدف اصلی ،عبور از اروند نیست، هدف ما ادای تکلیف است."
یکی از بچه ها گفت: جایی که ما آموزش دیدیم ،عرض و شدت آب ، هیچ یکی این قدر نبود؛ به علاوه با کوسه های اروند چه کنیم؟ اگر کوسه بچه ها را در آب زد،چه کنیم؟
محمد جواب داد: "ما امشب به اروند میزنیم چون تکلیف ما ورود به اروند است و نه خروج از آن،ما وارد اروند میشیم اما خارج شدن از آن دست ما نیست؛ بلکه در دست خداست، من امشب وارد آب می شوم؛ تنها برای این که به امام خبر بدهند که بچه ها به خط زدند.برای من همین کافیست و نتیجه با خداست..."

 

[ خاطره ای از استاد رحیم پور -- با تشکر از «محجوب» ]


نوشته شده توسط بیم عرف ت در ساعت 8:54 صبح | ()نظر

کلمات کلیدی : مردان خمینی

ارسال لینک :





<      1   2      
+ لینک پست های اخیر: :












هرگونه استفاده از مطالب و فایل های این وبلاگ در جهت نشر فرهنگ دینی موجب امتنان است!!
طراحی: بی معرفت - نام قالب: دل شب
توسط نرم افزار: فتوشاپ CS و فرانت پیج 2003
قدرت گرفته از پارسی بلاگ

No Copyright : Because of spreading Islamic thought you can use all files and images.
Design by Bimarefat - Template Name: Dele Shab
Software : Photoshop CS & FrontPage 2003
Powered by Dear "Parsiblog.com"

Clicky