• وبلاگ : بيم عرف ت :: طرحي نو در وبلاگستان مذهبي
  • يادداشت : امتحان كتبي..
  • نظرات : 0 خصوصي ، 10 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    عصر 22 بهمن 57 بود. من كلاس سوم ابتدايي بودم. در شهر قم نزديك ميدان مطهري(ميدان نو آن زمان) و سر كوچه اداره پست (كوچه ژاندارمري آن زمان) با پدرم ايستاده بودم. يك بلندگو نصب بود (از طرف ژاندارمري) و صداي راديو پخش مي شد. يك مرتبه گفت: اين صداي انقلاب (اسلامي) مردم ايران است.
    يك نفر مكانيك زير يك خودرو بود. از هولش آن چنان بلند شد كه سرش خورد به زير شاسي خودرو و خونين و مالين بيرون آمد و از خوشحالي بالا و پايين مي پريد. پدرم هم چند بار بالا و پايين پريد و بعد فرياد زد الله اكبر. همه الله اكبر و خميني رهبر مي گفتيم. مردم همديگر را بغل مي كردند و مي بوسيدند ... يادش به خير! جاي شهدا خالي!
    + رومينا 

    سلام

    خيلي ممنون كه ما را به فكر انداختي . با اين حساب هر هفته يه نمره صفر مي گرفتيم . واقعا ما مانعيم ؟ واي خدا نكنه . ما مثلا بچه شيعه ايم صاحب داريم انشاالله خودش به موقع دستمون رو بگيره.

    يا علي

    بسمه تعالي

    سلام عليكم ايام الله دهه فجر و 22 بهمن سالگرد

    + س-ت 

    خواب بودم هروقت خواستم برا ي هر چي از جام بلند شم و كسل بودم با گفتن يا قائم ال محمد (ص) از جام حركت كردم اما انگار اين تلنگرت بد جوري ادعاي ذهن خسته ام از روزگار رو لرزونده بد جوري خودم و علاقه و انتظارم وبه يك علامت سوال رسونده

    چه كنم چه كنيم چه مي توانيم بكنيم ما اخر زماني ها هم عجب امتحاني داريم و گاهي فكر مي كنيم خيلي عالي داريم امتحان پس مي ديم

    اقا خودت همه اونهايي كه دلشون مي خواد تو اين زمونه جاهل نميرن دلشون مي خواد اخلاص پايه فكر وزندگيشون باشه رو به اين خواسته شون برسون امين

    ممنون از تلنگر به امتحاني كه هر روز پس ميديم اما امان از غفلت .

    + ماهانها908 

    سلام

    خيلي برام جالب بود كه شما هم همچين تجربه اي داشتيد

    منم هميشه همينطوري به ظهور آقا نگاه مي كنم با اين تفاوت كه نوجووني رو پشت سر گذاشتم

    به هر حال خداقوت و دست مريزاد بدونيد كه مطالبتون رو با اشتياق تمام پيگيري مي كنم

    انشاءالله لياقت پيدا كنيم كه اسم آقا رو به زبان بياريم.

    ديگه نمي دونم چي بگم ...

    اين دفعه من بي معرفت نشدم ! زود رسيدم !
    اي كاش دنيا تمام ميشد!
    اي كاش انسان زودتر به غربت بي سرانجام خود در زمين پي ميبرد.
    اي كاش هميشه در همان قافله به تارو مار مانده حسين ميمرديم .
    + عين البصر 
    نكته همين بود دقيقن...ولي كجاي كارين شما؟دددد اگر ماجماعت انقدر امامونو دوس داشتيم كه هرروز جمعه بخاطرش فقط يه سلام بهش ميداديم كه اقا غمي نداشتن وظهورشون انقدر عقب نمي افتاد چه برسه به اينكه هرجمعه خودمونو محك بزنيمو ويه امتحان كتبي از خودمون بگيريم :((....ياعلي مدد
    سلام .
    منهدم شدم بابا با اين پست !!! زدي تو برجكمون .