سلام علیکم: این چند وقته احوالاتم بهمه! نمرات این ترم اومد! وضعشون خیلی خرابه! دست و دلم به درس خوندن نمیره. به جای اینکه بشینم درسای دانشگاه رو بخونم کتاب نهج البلاغه و حدیث قدسی و ... دستمه! یا اینکه پشت کامپیوترم! نمی دونم چم شده! شما دعا کنید دست و دل ما به درس بره! امروز دیدم یه نامه ای برام اومده. بازش کردم دیدم کارت اهدای عضوه! آخه چند وقت پیش توی سایت www.iran-ehda.com عضو شدم و گفتم که می خوام اگر بعد از مرگم اعضای بدنم قابل اهدا بود همه ی اونو اهدا کنم! اینجوری بدنم بیشتر به بدن مولایم حسین شباهت خواهد داشت... امروز هم کارتش اومد در خونمون... وصیت نامم که شب قدر نوشتم! این کارها کمک می کنه بیشتر یاد مرگ باشم... بس که مولایم علی (ع) از دل کندن از دنیا سخن گفت و مردم را به آن امر کرد. یاد مقاله "مرگ آگاهی" شهید آوینی افتادم. بد نیست بخونیدش...
نفس های انسان گام هایی است که به سوی مرگ برمی دارد. حضرت علی (ع) سخنانی از این دست که مالامال از مرگ آگاهی باشد بسیار دارند. مرگ آگاهی کیفیت حضور مردان خدا را در دنیا بیان می دارد. تا آنجا که هر که مقرب تر است مرگ آگاه تر است. و بر این قیاس باید چنین گفت که حضور علی علیه السلام در عالم ،عین مر گ آگاهی است. مر گ آگاهی یعنی که انسان همواره نسبت به این معنا که مرگی محتوم را پیش رو دارد آگاه باشد و با این آگاهی زیست کند و هرگز از آن غفلت نیابد.
مردمان این روزگار سخت از مرگ می ترسند و بنابراین شنیدن این سخنان برایشان دشوار است. اما حقیقت آن است که زندگ انسان با مرگ در آمیخته است و بقایش با فنا. پیش از ما میلیاردها نفر بر روی این کره ی خاکی زیسته اند و پس از ما نیز. اگر مولا علی علیه السلام می فرماید: « والله ابن ابی طالب با مرگ انسی آن چنان دارد که طفلی به پستان مادرش.» این انس که مولای ما از آن سخن میگوید چیزی فراتر از مرگ آگاهی است؛ طلب مرگ است. طلب مرگ نه همچون پایانی بر زندگی. مرگ پایان زندگی نیست. مرگ آغاز حیاتی دیگر است؛ حیاتی که دیگر با فنا و مرگ در آمیخته نیست. حیاتی بی مرگ و مطلق. زندگی این عالم در میان دو عدم معنا می گیرد؛ عالم پس از مرگ همان عالم پیش از تولد است و انسان در بین این دو عدم فرصت زیستن دارد. زندگی دنیا با مرگ در آمیخته است؛ روشنایی هایش با تاریکی، شادی هایش با رنج، خنده هایش با گریه، پیروزی هایش با شکست، زیبایی هایش با زشتی، جوانی اش با پیری و بالاخره وجودش با عدم.حقیقت این عالم فنا است و انسان را نه برای فنا، که برای بقا آفریده اند: « خلقتم للبقا لا للفناء واسمعو دعوة الموت آذانکم قبل ان یدعی بکم»؛ دعوت مرگ را به گوش گیرید، پیش از آنکه مرگ شما را فرا خواند.
و همه ی این سخنان از سر مرگ آکاهی است و راستش، لذت زندگی مرگ اگاهانه را جز اولیای خدا کس نمی داند؛ این لذتی نیست که به هر کس عطا کنند. تنگ نظری است اگر به مقتضای تفکر رایج به این سخن پشت کنیم و بگوییم : « تا کجا از مرگ می گویید؟ کمی هم در وصف زندگی بسرایید! دل بستن در دنیا دل بستن در فناست و مرگ بر ما سایه افکنده است. این علی است که چنین می فرماید. همانکه راه های آسمان را بهتر از راه های زمین میشناسد. سخنان او سروده هایی شاد و مفرح در وصف زندگی است. آن زندگی که با زهر فنا و مرگ در نیامیخته است. منتهی غفلت زدگان بیشتر می پسندند که با غفلت از مرگ، به سراب شادی های آمیخته با غصه دل خوش کنند. بگذار چنین باشد. اما اگر اولیای خدا در جستجوی فنای فی الله هستند، بقای حقیقی را طلب کرده اند. بودنی را که از دسترس مرگ و فنا و رنج و غصه و شکست دور باشد.
به سخن علی علیه السلام گوش بسپاریم: «دلهاتان را از دنیا بیرون کنید، پیش از آنکه بدن های شما را از آن بیرون ببرند. »
دعا کنید دعای ما هم از سقف بالاتر بره! دعا کنید... یا علی
هرگونه استفاده از مطالب و
فایل های این وبلاگ در جهت نشر فرهنگ دینی موجب امتنان است!!
طراحی: بی معرفت - نام قالب: دل شب
توسط نرم افزار: فتوشاپ CS و فرانت پیج 2003 قدرت گرفته از پارسی بلاگ
No
Copyright : Because of spreading Islamic thought you can use
all files and images.
Design by Bimarefat - Template Name: Dele Shab
Software : Photoshop CS & FrontPage 2003 Powered by Dear "Parsiblog.com"