من ز وصلــت چــــون به هجــــران می روم / در
بیـــابــان مغیـــلان می روم
من به خود کی رفتمـــی
او می کشــد / تا نپنـــداری که خواهــان می روم
چشــم نرگـــس خیــره در من ماندهست / کز میان بـــاغ و بستــان می روم
عقل هم انگشت خود را می گزد / زانک
جان اینجاست و بیجان می روم
دست ناپیـــــدا گریبـــان می کشــــد / من پی دســت و گریبـــــان مـی روم
این چنین پیـــدا و پنهــــان
دست کیست / تا که من پیــدا و پنهــان می روم
این
همان دســـت است کاول او مـــرا / جمــع کرد و من پریشـــان می روم
در تماشـــای چنین دست ای عجب /
من شدم از دسـت و حیــران می روم
من چو از دریای عمـــان
قطــــرهام / قطـــره قطـــره ســوی عمــــان می روم
من چــو از کان معـــــانی
یک جــوم / همچنین جو جو بــدان کـــــان می روم
من چــو از خــــورشیـــــــد کیــوان
ذرهام / ذره ذره ســـــوی کیـــوان می روم
این سخـــن
پـــایـــان نــدارد لیک من / آمــــدم زان ســــر به پـــایـان می روم
«دیوان شمس»
مولوی وجود مرا نیز شمسی است که آسمانی ترین روزگار جوانی ام را با ضیاء وجود او روشن ساخته ام.. چه بگویم که اگر بگویم هم برادر دلسوز، هم رفیق شفیق، هم پدر مهربان، هم استاد نستوه من بوده.. بیراه نگفته ام که هیچ.. بل در حقش کم هم گفته ام. او منصوری است که پیش از اینکه خداوند مرا به این دارالفنا بیاورد برایم هدیه فرستاده..
اگر روزی این قلم به سطور این طومار هجران زخمه زد این تو بودی که به آن دست قلم دادی و نام الله جل جلاله را برایم خواندی که بنویسم. امروز اگر دوباره مرا به زیباترین نامهای خدا که همان «رفیق» است بخوانی.. آیه قرآن برایت می خوانم.. که «... فاستجب لکم»! اگر او بنده مومنش را مستجاب می کند.. من که باشم!
اهل بیت اگر آینه تمام نمای حق اند و اگر خودشان برای ما املا کرده اند که «ارواحکم فی الارواح و نفوسکم فی النفوس..» چه کسی می تواند بر من عیب بگیرد که هر از گاهی در آینه تمامی خوبی های شما، خدا را به نظاره بنشینم؟!!
اگر او «اول» و «آخر» است.. خدا داند که بی شما این راه به پایان نرسد! که هر مومنی را مومنی در آستانه جنات به انتظار می کشد.. که مومنان دو تا دوتا و فوج فوج وارد بهشت می شوند...
بس است.. که ترسم اگر نامه دراز کنم.. الباقی اسرار خدا باشد..!
سمعا و طاعتا.. می نویسم. جناب استاد.. «اکتب» شما برای ما دست کم از «اقرا» ندارد! می نویسم: باسم ربک الذی خلق.. به نام خداوندی که تو را خلق کرد!
-------------------------------------------------------------------------------------------
پ.ن:
- مرد را دردی اگر باشد خوش است - درد بی دردی علاجش آتش است / با تشکر از تمامی دوستانی که حقیر را در این روزها، مورد لطف و محبت خود قرار دادند؛ انشاءالله همچون قبل خادمی شما دوستداران امیرالمومنین را می کنم و این راه پر افتخار را ادامه خواهم داد..
- این خادم سراپا تقصیرتان را از دعای خیرتان محروم نکنید.