ایام نیمه شعبان... خیلی دلم می خواست یه پستی بزنم! یه سری حرف ها رو توش بیارم... ولی خب به دلایلی گفتم شاید خود روز نیمه منتشرشون نکنم بهتر باشه! شعر زیر یه گوشه از اون حرف هاییه که می خواستم بزنم.. که یه شاعر خوش ذوق سروده:
این جشن ها برای من «آقا» نمی شود شب با چراغ عاریه، فردا نمی شود
خورشیدی و نگاه مرا می کنی سفید می خواستم ببینمت؛ اما نمی شود
شمشیرتان کجاست؟ بزن گردن مرا وقتی که گور شد گرهی، وا نمی شود
یوسف! به شهر بی هنران وجه خویش را عرضه مکن؛ که هیچ تقاضا نمی شود
اینجا، همه من اند؛ منِ بی خیالِ تو اینجا کسی برای شما، ما نمی شود
آقا! جسارت است؛ ولی زودتر بیا این کارها به صبر و مدارا نمی شود
تا چند فرسخی خودم، ایستاده ام تا مرز یاس، تا به عدم، تا «نمی شود»
می پرسم از خودم: غزلی گفته ای؛ ولی با این همه ردیف، چرا با «نمی شود»؟
سایتون سنگینه مولا... کجا رفته اون چشاتون؟! کوچه خیلی وقته مونده چشم به راه قدماتون... سایتون سنگینه مولا... ما گلایه ای نداریم.. هرکجا باشیم شما رو روی چشمامون میذاریم سایتون سنگینه مولا.. غم نشسته تو نگاتون.. یه نیگاه بندازین آخر آقاجون به زیر پاتون.. اگه ما رو دوست نداری یه اشاره بسمونه.. خودتون بگین که این دل بمیره یا که بمونه ما دیگه حلقه به گوشیم، هرچی که بگین همونه... بگین که این صدا براتون بخونه یا که نخونه... ما دیگه وقف شماییم.. قلبمون از این تباره تا شما سرور مایین.. برده بودن افتخاره وقتی چشماتون میتابه، این ستاره یه سرابه.. ما خراب اون چشاییم، آخه خمره ی شرابه تا ما اهل انتظاریم.. جمعمون سرد و کسل نیست جـــمعــــه روز خــــوب عشــــقــه.. روز تعطیلی دل نیست کی میاین قبله ی عالم تا دلامون بشه روشن کی میاین یوسف زهرا خوشم به بوی پیرهن توی عرش رو قله هایین، خودتون بگین کجایین؟ توی این شبا آقا جون.. نجفین یا کربلایین بی شما سینه ی عاشق تپیدن رو کم میاره بی شما باغ ستاره دیگه روشنا نداره بیشتر از هــــــزار و صـــــــد ســـــــال .... جاتون اینجا مونده خالی.... بی حضورتون والله نداره زندگی حالی...
سید بن طاووس رحمة اللّه مى گوید: شبى در سامرا وارد سرداب امام زمان (عج) شدم؛ صداى ملکوتى امام را در حال مناجات با خالق یکتا شنیدم که مى فرمودند: اللهم ان شیعتنا منا خلقوا من فاضل طینتنا و عجنوا بماء و لایتنا اللهم اغفر لهم من الذنوب ما فعلوه اتکالا على حبنا و ولائنا یوم القیامه و لا تواخذهم بما اقترفوه من السیئات الکراما لنا و لاتقاصهم یوم القیامه مقابل اعدائنا فان خففت موازینهم فثقلها بفاضل حسناتنا. پروردگارا! شیعیان ما از ما هستند، از زیادى گل ما خلق شده اند و به آب ولایت ما عجین گشته اند، خدایا آنها را بیامرز و گناهانشان را عفو فرما. پروردگارا! آنها را در روز قیامت در مقابل چشم دشمنان ما مواخذه مفرما چنانچه میزان گناهانشان بیشتر و ثوابشان کم است از اعمال من بردار و به ثواب آنها بیفزاى.
نوشته شده توسط بیم عرف ت در ساعت
11:49 صبح | ()نظر
آیت الله تبریزی... آیت الله فاضل لنکرانی... آیت الله حق شناس... آیت الله مشکینی.... این دیگه یک اتفاق نیست! فوت عالمان و مجاهدان و جای خالیشون توی این عصر و زمونه اصلا اتفاق میمونی نیست. عالمانی که هر کدوم از اونها مایه نزول برکات و رحمت و دفع بلاها و سختی ها برای اهل زمین هستند... هیچ فکر کردی دور و اطرافت چه اتفاقاتی داره میافته؟!! وقتشه یکم بشینی فکر کنی... اینها همش می تونه یه نشونه باشه....
از ما بر تو سلام.. ای آقا و مولای ما! سلامی از جنس همان سلام هایی که سال هاست به شما می کنیم و جوابی نمیشنویم! نه اینکه جواب نمی آید.. .. و یا جواب دهنده اش در دادن جواب، کوتاهی کند!!
بلکه حقیقت این است که غبار گناه گوش سلام دهنده اش را سنگین کرده!!
آری... از ما بر تو سلام! سلامی از جانب غلام و نوکری خسته دل... که هیچگاه مولای و آقای خود را ندیده که به او عرض ادب کند و چشمانش به جمال آقا و سرورش روشن شود!! نه اینکه آقایش غیب و ناپدید شده باشد!! و یا حتی چشمانش به جمال او روشن نشده باشد!!
بلکه حکایت این است که حتی یکبار هم آقای خود را ندیده که در میان جمعیتی او را بشناسد و بامعرفت در محضرش حاضر شود!!
آه که چه قدر دردناک است وقتی بفهمی که تمام موجودات عالم تو را می شناسند و هر لحظه به تو سلام می دهند... ولی ما را بگو!! ...که شاید بارها در کوچه های این شهر بی تفاوت از کنار تو رد شده ایم و ...
سلام ما بر تو... ای فرزند فاطمه! که هیچگاه تو را ندیدیم و صدایت را نشنیدیم! که هیچگاه توفیق زیارتت نصیب ما نشد! که هیچگاه محضر مبارکت را درک نکردیم! حقیقت این است که آخر الزمان مصیبتی ، جز این مصیبت.. ندارد... که اگر می بینی طوفان بلاها و مصیبت ها بر ما اثر کرده و ما را غم فرا گرفته... تمامش به خاطر این است که ما توفیق حضور در محضر تو را از دست دادیم!!
این دنیا که آن را زندان می نامند... ..بهشت ما بود!! وقتی تو را در کنار خود می دیدیم!! پنهان شدن تو همانا... جهنم شدن این دنیا... همانا! گرفتار شدن ما همانا!!
سلام بر جمال محمدی... سلام بر هیبت حیدری... سلام بر محبت فاطمی..
سلام بر آن کسی که امروز، بیش از هروز دیگری جای خالیش را حس می کنیم! دعا کنیم که بیایی... دعا کنیم که زودتر بیایی! دعا کنیم که تمام شود... دعا کنیم که از این خواب وحشتناک بیدار شویم... اباصالح! قول دادیم که از حال هم بی خبر نباشیم!! می گویند شما از احوال ما خبر داری... ولی... ولی به خدا قسم که ما سالهاست از احوال شما بی خبریم....!! آه... که چقدر از تو غافلیم... شاید اگر این غفلت نبود... این روزگار زودتر بر ما می گذشت!! امان از غفلتی که ما را در بر گرفته!! امامی به این خوبی در میان ما باشد و یارانش اینگونه در غفلت به سر برند!!!!! آری... غفلت ما تو را مظلوم ساخته و ظهور تو را به تاخیر انداخته؛ و در این میان من با کوفیان چه فرقی خواهم داشت اگر دست روی دست بگذارم و فقط دعا کنم و به آنچه تو را خوشنود می سازد عمل نکنم؟! ابا صالح... شادی من آن لحظه خواهد بود که از ترس اینکه مبادا تو مظلوم واقع شوی.. لحظه ای آرام نگیرم و مدام در تب و تاب باشم! امروز دیگر آرام گرفتن، حرام است!! تمام لحظه هایی که از یاد تو غافلیم... گناه است!!! یادم نمی آید که با خدایم عهد بسته باشم که اهل گناه باشم!! هر چه می خواهد بشود... دیگر طاقت ندارم.... اباصالح قول می دهم که دیگر آرام نگیرم!!
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم --- موجیم، که آسودگی ما عدم ماست!
هرگونه استفاده از مطالب و
فایل های این وبلاگ در جهت نشر فرهنگ دینی موجب امتنان است!!
طراحی: بی معرفت - نام قالب: دل شب
توسط نرم افزار: فتوشاپ CS و فرانت پیج 2003 قدرت گرفته از پارسی بلاگ
No
Copyright : Because of spreading Islamic thought you can use
all files and images.
Design by Bimarefat - Template Name: Dele Shab
Software : Photoshop CS & FrontPage 2003 Powered by Dear "Parsiblog.com"