سلام علیکم: پنج شنبه و جمعه رفته بودیم به دیار پدری، اصفهان... برای سال پدربزرگم رفته بودیم. شنبه هم رفتم نمایشگاه کتاب. ساعت 2 رسیدم به نمایشگاه تا نزدیکای اذان که رسیدم خونه و توی این 4-6 ساعت تنها رسیدم 5-6 تا سالن رو ببینم و البته اکثر کتابهایی رو هم که می خواستم خریدم. خب... نمایشگاه کتاب هر سال برگزار میشه و جمعیت انبوهی هر سال از این نمایشگاه بازدید می کنند. هرکس به مقتضای سلیقه ی خودش به دنبال کتابیه؛ یکی به کتابهای ایرانگردی علاقه داره، دیگری به کتابهای روانشناسی، یکی دیگه به کتابهای خارجی و دیگری ادبی! و الحمدلله اینقدر وسعت این موضوعات زیاد هستند که طبع تنوع طلبی انسانها رو پوشش بدن! باز خدا خیر حاج خانمو بده! مادرم رو میگم! از کوچیکی ما رو نمایشگاه می آورد.. از اون طرف هم خدا خیر ابوی گرامی بده که جیب ما رو خالی نمی ذاشت! الان هم که دیگه بزرگ شدیم و الحمدلله با پول حاصل دسترنج خودمون و پای خودمون می ریم نمایشگاه و هر سال پاتوقمون سالن های پر از جمعیت نمایشگاه است و در نهایت اینکه از پدر و مادر یه سنت حسنه برای ما موند که باعث خیر برای ما و باقیات الصالحاتی برای ایشان شد! من هم به کتابهای مذهبی خیلی علاقه دارم. همین امسال حدود 30 هزار تومنی کتاب خریدم که به عبارتی میکنه 16 جلد و به عبارت دیگه می کنه 14 کیلو کتاب ناقابل!! که دمار از روزگار ما درآورد تا به خونه رسیدیم!!؟ نمایشگاه مثل هر سال شلوغ بود ولی در این میان آنچه برای من جالبتر بود زیادی جمعیت خواهران بود که انصافا عبور و مرور را برای ما مشکل کرده بود! احسنت به ایشان و این خصلت زیبایشان که هر چه مادران بیاموزند همان است که فرزند بیاموزد! و جای تعجب است که خبری از آقایان نیست! شاید بشود دلیل آورد که به علت مشغله کاری نیامده اند! و خدا کند که غیر از آن چیزی نباشد. کتابهایی که گرفتم اینها بودند: 1) 6 جلد اصول کافی حجة الاسلام کلینی ( که سالیانی منتظرشان بودم. که امام عصر (عج) درباره آن فرموده اند: اصول کافی برای شیعیان ما کافی است! ) 2) شرح دعای سحر امام خمینی (ره) 3) پرتوی از خورشید (مجموعه خاطراتی از حضرت امام) 4) کلمات قصار امام 5) نهج الفصاحة (سخنان گرانقدر حضرت رسول صلی الله) 6) تفسیر سوره حمد امام 7) نفس المهموم (کتاب حاج شیخ عباس قمی درباره حادثه کربلا از قبل تا وقایع بعد از آن) 8) جلد دوم کتاب "در محضر لاهوتیان" (زندگینامه عارف برگ شیخ جعفر مجتهدی) 9) جلد سوم کتاب مسائل جدید ( استفتائات از مراجع عظام دربارهی مسائل جدیدی که مطرح است. این جلد سومش تازه اومده بود.) 10) و کتابهایی در زمینه علوم غریبه و ... در طول سال پای منبرهای بزرگان و سخنان گرانمایه ی علما می شینیم و مباحث مختلف رو فرا می گیریم. هر جایی احساس ضعف بکنم به دنبال درمان آن یعنی کتاب می روم! البته زیادی کتاب چه فایده؟!! علم را عمل می باید. اگر عمل بشود به آنچه که علم داریم؛ بابهایی از علم بر روی ما گشوده خواهد شد که خواب آنها را هم روزی نمی دیدیم و این علم های بدون عمل جز آتش دوزخ چیزی نصیب خواننده اش نخواهد کرد!! خب... خیلی سرتونو درد آوردم. التماس دعا از همه بچه های با معرفت وبلاگ "بی معرفت"! یا علی
سلام علیکم: این چند روزه جای شما خالی یه سفر رفتیم به شمال کشور و منطقه سنگچال (یه جایی نزدیک آمل) . بعد از مدتها نگاه کردن به ماشین و اتوبوس و بزرگراه و شلوغی و جمعیت و زندگی در دود و دم... نگاهمان به گل و سبزه و کوه و دشت و چمن افتاد! و بعد مدتها پایتخت نشینیی، ساکن دشت و کوه شدیم. انصافا دلمون باز شد. انشاءالله روزی شما باشه.. جدا از اونهمه زیبایی طبیعت...، چه جمع با صفایی بود. جمعی از بچه بسیجی های با صفا...که زیباییشان بالاتر از زیبایی سبزی آن دشت بود و خنده هاشان دل از آسمان ابریش می ربود و استواری دلهاشان عظمت کوهها را می شکست... بله... امروز 9 اردیبهشت 1384 است و سالها از آن جنگ گذشته... امروز اول ربیع الثانی 1427 است و سالها از حادثه کربلا گذشته ولی این روزها من کسانی را می بینم که گذر سالها در آنها اثری نکرده است... گویی آنها بر سالها می گذرند، نه سالها بر آنها!! و آنها بر زمان اثر می کنند نه زمان بر آنها... حال بهتر می فهمم کلام سید مرتضی را که می گفت: "راه کاروان عشق از میان تاریخ می گذرد و هرکس، در هر زمان، بدین صلا لبیک گوید از ملازمان کاروان کربلاست." و آنگاه "ملازمان کاروان کربلا" را اینگونه وصف می کند که: "بسیجی عاشق کربلاست و کربلا را تو مپندار که شهری است میان شهرها و نامی است در میان نامها.. نه.. کربلا حرم حق است و هیچ کس را جز یاران امام حسین راهی به سوی حقیقت نیست." و در وصف دلباختگی خود می گوید: "بسیجیها دلباخته حقند و ما دلباخته بسیجی ها هستیم." و اگر امروز تو بپرسی که چگونه بلاهای این عصر بر ما هموار گشته... و چگونه از غم دوری صالحین و یاران خدا که ما را ترک گفته اند نمرده ایم و آواره ی بیایان ها نگشته ایم؟! جوابی جز آنها نداریم... ان شاءالله که تا روزگار می گذرد مرغ جانم در هوای آنها پرواز کند که هر هوایی را پرواز نشاید!! برای این نوکر بی معرفت رو سیاه هم دعا کنید... یا علی
عکس های یادگاری :
نوشته شده توسط بیم عرف ت در ساعت
11:16 صبح | ()نظر
سلام علیکم: امروز می خواستم یه ماجرایی رو از وبگردی هام براتون تعریف کنم. روز چهارشنبه (30 فروردین) بود. داشتم توی اینترنت بین سایتهای خبری انگلیسی می گشتم که به یه خبر برخوردم... بهت زده شدم! تیتر خبر این بود: " کاریکاتورهای جدیدی از محمد در مجله ای ایتالیایی به چاپ رسید! " فکر کردم که شاید همون خبرهای قبلیه که تصادفا دوباره اومده... ولی وقتی بیشتر توی گوگل و جاهای دیگه گشتم مطمئن شدم... خبری بود با این مضمون که : یک مجله ایتالیایی به نام "Studi Cattolici" (به معنای آموزه های کاتولیک) که به گروهی از کاتولیک های ایتالیا به نام (Opus Dei) بسیار نزدیک است. کاریکاتوری از حضرت رسول (ص) چاپ کرده است که حضرت را در حالی که به دونیم شده اند در جهنم در حال سوختن نشان می دهد!!!؟؟ و 2 نفر را در کایکاتور نشان می دهد که یکی از دیگری می پرسد:" آیا این محمد است؟" و دیگری جواب می دهد:" بله این محمد است که به دونیم تقسیم شده چون او دودستگی را به جامعه هدیه کرده است!!" به همین یه خبر اکتفا نکردم و به سایت های دیگری هم رفتم؛ در DailyTimes خواندم که سخنگوی گروه Opus Dei گفته بود: ما هیچ مجله ی رسمی ای نداریم! و مجله ی "Studi Cattolici" یک مجله ی است که توسط یکی از اعضای گروه Opus Dei ویرایش میشه که این اعضا، حق دارند مثل بقیه انسانها هر عقیده ای برای خود داشته باشند و در این امر آزادند! جالب اینجاست که به محض ورود این خبر، در ساعاتی بعد خبر معذرت خواهی سردبیر این مجله از مسلمانان را در بین تیترهای خبری می دیدم! (و آیا می شود که سردبیر از محتوای مجله خود و عواقب آن باخبر نباشد!) حال به سراغ رسانه های خبری داخلی خودمان برویم... آیا شما از رسانه های خبری داخلی خبری در این مورد شنیدید؟!! به غیر از یکی دوتا از اونا بقیه چیزی نگفتند... این عمل مجله ایتالیایی مصادف بود با ورود اسقف های سوئیسی برای گفتمان میان ادیان! نمی دانم رسانه های خبری داخلی به چه مصلحتی صلاح دیدند که این خبر را منتشر نکنند؟ از طرف دیگر، در اینکه گروهی از غرب نشینان این کره خاکی می خواهد بین مذاهب و ادیان و معتقدان آنها تفرقه بیاندازند شکی نیست!! و خوشحال می شوند از اینکه جنگی میان آنها راه بیافتد... به هر حال اگر خبرگزاری های رسمی داخلی فارسی صلاح ندیدند، من به عنوان یک وبلاگ نویس وظیفه داشتم این خبر را به گوش شما برسانم! به هرحال چه راست باشد و چه دروغ! حداقل ماجرا این است که بعد از این همه اعتراض و راهپیمایی های وسیع مسلمانان در سطح جهان، شیطنت دشمنان اسلام هنوز هم ادامه دارد و حالا است که به درایت رهبر عزیزمان را در انتخاب نام این سال به نام مبارک حضرت رسول(ص) بیشتر از هر وقت پی می بریم! باز هم اگر اطلاعات بیشتری در مورد این خبر بدستم رسید حتما بهتون میگم!
سلام علیکم: حدود 10-12 روزی میشه که وبلاگ رو به روز نکردم. نه اینکه توی فکرش نبودم.. یا بهش سر نمی زدم! نه! کارهای دیگه براش می کردم...بعضی از اونها که مشخصه.. مثل تغییر ظاهر منوهای سمت راست وبلاگ! یا مزین شدن وبلاگ "بی معرفت" به نام زیبای سید شهیدان اهل قلم، آقا سید مرتضی آوینی... آخه بین وبلاگهای مذهبی یه رسم زیبایی مرسوم شده و اونم اینه که هر وبلاگی یه شهید برای خودش داره... ماجرای ما و آقا سید مرتضی نه به یکی دو سال بر می گرده... از اون وقتی که فهمیدم خدا و پیغمبر به کی می گن ناخواسته با این شهید بزرگوار انس روحی داشتم! بعدا فهمیدم چقدر کار ما رو تو بعضی جاها راه انداخته و ما غافل بودیم!! خدا میدونه این شهدا پشت پرده این عالم چه کارها که نمی کنن و چه کارهایی که از دستشون بر نمیاد! حالا... نوبت منه که یه جورایی از خجالت آقا سید مرتضی دربیام... یه خبر خوشحال کننده هم براتون دارم و اون هم اینه کهزین پس به جای نوشتن آدرس : http://Bimarefat.parsiblog.comبنویسید:
به این معنی که : از این به بعد "بی معرفت" فقط یه وبلاگ نیست! بلکه وبلاگ هم هست... منتظر بخش های متنوع و زیبای بعدی یک سایت گرافیکی مذهبی با ایده های نو باشید... اولین بسم الله "بی معرفت" رو روز عید غذیر سال پیش گفتم... حالا دومین مدد رو از رسول الله و در ایام مبارک "ولادت حضرت رسول (ص)" می گیریم. ان شاء الله خودشان عنایتی بکنند... راستی... مبارک باشه انرژی هسته ای! مبارک باشه... از این ور عزت ایران و ایرانی و افتخار و غرور... از اون ور خشم و بهت دشمنان اسلام و مسلمین... ان شاءالله از این عصبانیت بمیرن! حالا حالا ها باید از این چیزها ببینن و روز به روز از پیشرفت های کشور امام زمان (عج) بیشتر بهت زده شوند!
خلاصه اینکه شاد باشید... ایام ربیع الاول بر شما مبارک باشه... ما رو هم دعا بفرمایید! یا علی
نوشته شده توسط بیم عرف ت در ساعت
11:10 صبح | ()نظر
وقت نشد درباره ی سال 1385 و عنوان گرفتن این سال به نام مبارک رسول اعظم (ص) توسط رهبر معظم انقلاب اسلامی آقا سید علی خامنه ای یه پست بنویسم. اشکالی نداره... حالا می نویسم: توی ایام عید با آدم ها که صحبت می کردم و توی جمع های مختلف که میرفتم.. اونایی که زیاد با دین مانوس نبودن می گفتن: "چه معنی داره هر سال به نام یکی میذارن؟ مسخره کردن..." و توی جمع های بچه مذهبی های باصفا که می رفتم می گفتن: "به به ... احسنت به این درایت. چه اسم زیبایی..." الان چند سالی هست که رهبر معظم انقلاب برای هر سال نامی انتخاب می کنند... آنهایی که معنای "ولایت" را نمیدانند مسلم است که مفهوم این نام ها را هم ندانند. برای "پیرو" این مهم است که بداند چه راهی را باید طی کند تا پا جای پای مولایش بگذارد... یکی از دلایل بارز انتخاب این نام، اهانت های مطبوعات اروپایی به ساحت مقدس پیامبر (ص) بود. آتشی که آنها افروختند به حول قوه الهی خاموش شد و به درایت رهبران اسلامی نه تنها لطمه ای به معارف غنی اسلامی وارد نشد بلکه از سر این اقدام بی خردانه دشمنان، حال جهان و به خصوص کشورهای اروپایی بیشتر با شخصیت رسول خدا (ص) آشنا شده اند و این مصداق عینی این آیه قرآن بود که فرمود: " آنها مکر کردند و خدا مکرشان را به خودشان برگرداند و خدا بهترین مکاران است." و امروز این شکر چه زیبا می تواند باشد که : الحمدلله الذی جعل اعداءنا من الحمقاء. داشتم توی سایت های خبری عربی و انگلیسی می گشتم و تیتر خبرها رو می خوندم..: - یک زن مسلمان محجبه در تلویزیون رسمی دانمارک برنامه اجرا می کند - یک کانال تلویزیونی در دانمارک برای شناساندن شخصیت والای پیامبر اسلام و دین مبین اسلام تاسیس شد. - یک بانک دانمارکی در استخدام های خود بخشی را مخصوص استخدام مسلمان ها اختصاص داده است. و کلی خبرهایی از این دست... الحمدلله...
خب... سرتون رو درد آوردم! با اجازه ما دیگه رفع زحمت کنیم... التماس دعا. یا علی
ای ایام... چه بگویم با شما؟! غم، اجازه ی صحبت به من نمی دهد... و اندوه، رشته کلام را از دست من ربوده... سخنانم ناتمام می ماند! بگذار دیگر نگویم... ننویسم... غم ما را بسیار کردی و کاسه صبرمان را لبریز کردی... شهادت حسین (ع)، اسارت خاندان عصمت، شهادت سجاد(ع)، اربعین، شهادت حسن(ع)، شهادت پیامبر(ص)، شهادت رضا(ع)، جمعه های انتظار، راهی پر از بلا که باید طی شود، زخم پرپر شدن یاران در این راه پر از بلا و ما، که کاری جز نگاه بر پرپرشدنشان از دستمان بر نمی آید!، اندوهی که در دلمان خانه کرده و لحظه ای ما را تنها نمی گذارد، ترس از اینکه بلایی به جانت بیافتد و دینت را برباید!، نفسی که سرکش شده و راه آرام کردنش را نه اینکه نمی دانی!! می دانی...ولیکن دنیا دست یاری به تو نمی دهد!! عصر و زمانی که مروت سرش نمی شود، حرمت هایی که شکسته شده، معروفی که امر به آن سودی ندارد و منکری که انجام می شود و نهی از آن جز کنایه و ناسزا سودی ندارد، مردمانی که گرگند در لباس میش، و تنی زخمی از بلاها و دردها که دیگر نای پیمودن ندارد و تنها می داند که باید برود... باید برود تا جاییکه با او بگویند بس است! حال کی بگویند.. خدا می داند و بس! و در آخر یک " آه " ... آهی که از ته دل بر می آید. آهی که نتیجه ی تحمل این دردهاست و تنها اهلش می شنوند و حس می کنند... خدایا ... ما را چه می شود وقتی پیامبرت فرمود: دیندار بودن در آخرالزمان مثل این است که بخواهی زغالی داغ را در کف دستت نگاه داری؟!! خدایا آیا شاهدی بهتر از تو وجود دارد؟!... خدایا در این آخر زمان، دعا نمی کنم که مرا شیعه یا مومن از دنیا ببری... مرا مسلمان از دنیا ببر.. همین مرا بس است!! نمیدانم تا کی... تا کی می توانم بمانم! در این میان... انگار "مرگ" زیباترین واژه است!!! می گویند آخرین راه، هجران است.... رسول الله هم انگار میدانست که فرمود: در آخرالزمان همه آرزوی مرگ می کنند... ای رسول خدا... به روی مبارکت قسم.. روز به روز وقایع آخرالزمان که فرمودی بیشتر بر ما اثر می کند. در این میان چه زیبا بود تحمل این سختی ها وقتی از توی رویی می دیدیم! خبری از تو به ما می رسید... و تو در میان ما بودی... و اینک که تو نیستی! و فرزندت هم در غیبت است... ما و بلا و یاد تو... تنها یاد تو... تویی که هیچ گاه ندیدیمت و صدایت را نشنیدیم! همین بس است ما را که آرزوی مرگ نکنیم و این زمانه را با تمامی تلخی هایش بپذیریم. ای رسول خدا بر ما رحم آور... امروز تو برای ما دعا کن... دعا کن که زیر خیمه ی تو بمانیم و رایحه خوشبوی تو را بشنویم و مست روی تو بمانیم! ای خدا امروز تو بر ما رحم آور... امروز تو ما را دلداری بده... تو ما را در آغوش بگیر! باشد که گواریمان باشد شهادت در راه تو... باشد که خوش باشد برایمان، یاد مرگ!... باشد که تو را ملاقات کنیم، سربلند... باشد که در مقام قرب تو بمانیم، جاودان...
نوشته شده توسط بیم عرف ت در ساعت
11:49 صبح | ()نظر
سنگینی غم این روزها بر دل مومنین اثر کرده است. و این را تو میتوانی از چهره شان بخوانی... امروز پیامبر از میان ما رفت. امروز پدر این امت رفت... در طول عمرم به این حقیقت رسیده ام که خانواده ای که پدر از میان آنها رفته باشد دیگران به آنان به گونه ی دیگری می نگرند.. رفتارهایشان نسبت به آنها عوض می شود و بعضاً حرکات ناپسندی از خود نشان می دهند. پدر... ستون خانواده است. پدر... هر چه قدر هم که از کار افتاده و پیر باشد، عزت خانواده است. خانواده مانند خیمه ای است.. رفتن پدر همانا و کشیدن چوب خیمه همانا. پدر... هرچه قدر بد اخلاق، هر چه قدر کم محبت، هر چه قدر... آبروی خانواده است. پیامبر (ص) فرموده بود: اَنَا وَ عَلیُّ اَبَوا هذِهِ الاُمَّة...من و علی پدران این امتیم... امروز این امت پدر از دست داده است. تو خود بگو که از این به بعد چه خواهد شد... وصایای پدر را نشنیده گرفتند! سخنان پیامبرشان را از یاد بردند... و شد آنچه نباید می شد! امروز بیاییم پای منبر امیرالمومنین بنشینیم و گوش به نوای غمناک دل او بسپاریم وقتی به مردم یادآوری می کرد آنچه را که فراموش کرده بودند که: رسول خدا (ص) در حالیکه بر روی سینه ام بود قبض روح شد، جان او در کف من روان شد و من چهره ام را با آن متبرک ساختم. این من بودم که پیامبر را غسل دادم و فرشتگان مرا یاری می کردند، در و دیوار خانه فریاد می زد؛ گروهی از فرشتگان فرود می آمدند و گروهی دیگر به آسمان پرواز می کردند؛ گوش من از صدای آهسته آنان که بر آن حضرت نماز می خواندند پر بود، تا آنگاه که او را در حجره اش دفن کردیم... (1) مردمی که هوا و هوس دنیا چشم و گوششان را بسته بود...و اینگونه امیرمومنان بر سر قبر رسول خدا ناله می کرد که: فَلَقَد وَسَّدتُکَ فی مَلحودَةِ قَبرِکَ وَ فاضَت بَینَ نَهری وَ صَدری ... این من بودم که با دستان خودم تو را در میان قبر نهادم و هنگام رحلت، جان گرامی تو میان سینه و گردنم پرواز کرد. پدر و مادرم فدای تو ای رسول خدا! با مرگ تو رشته ای پاره شد که در مرگ دیگران اینگونه قطع نشد، با مرگ تو رشته پیامبری، فرودآمدن پیام و اخبار آسمانی گسست. مصیبت تو ، دیگر مصیبت دیدگان را به شکیبایی وا داشت، و همه را در مصیبت تو یکسان عزادار کرد. اگر به شکیبایی امر نمی فرمودی، آنقدر اشک می ریختم تا اشک هایم تمام شود، و این درد جانکاه همیشه در من می ماند، و اندوهم جاودانه می شد، که همه اینها در مصیبت تو ناچیز است! چه باید کرد که زندگی را دوباره نمی توان باز گرداند، و مرگ را نمی شود مانع شد. پدر و مادرم به فدای تو! ما را در پیشگاه پروردگارت یاد کن، و در خاطر خود نگه دار.(2) و گاهی هم که آن مرد بزرگ و عالم بی همتا و سید بی مثال، غم، تمام وجودش را فرا می گرفت و کاسه صبرش لبریز می شد و گریه می کرد... پیامبر را مخاطب خود قرار می داد و می فرمود: انَّ الصَّبرَ لَجمیلٌ اِلاّ عَنکَ وَ اِنَّ الجَزَعَ لَقَبیحٌ اِلاّ عَلَیکَ وَ اِنَّ المُصابَ بِکَ لَجَلیلٌ وَ اِنَّه قَبلَکَ وَ بَعدَکَ لَجَلَلٌ همانا شکیبایی نکوست جز در غم از دست دادنت و بی تابی ناپسند است جز در اندوه مرگ تو، مصیبت تو بزرگ است و مصیبت های قبل و بعد آن در مقابلش ناچیزند.(3) در تمام نهج البلاغه ندیدم که علی علیه السلام به کسی بگوید "پدر و مادرم به فدای تو!" مگر اینکه از قبل یا بعد از آن، از رسول الله حرفی به میان می آورد. تا آخر عمر گرامیش از غم رسول خدا سوخت... شهادت می دهم که راهی را پیمود که رسول الله پیمود و در تمام عمر عمل کرد و علمش از عملش جلو نیافتاد! در خطبه هایش برای رسول خدا دعا می کرد... : بار خدایا! بین ما و پیغمبرت در نعمت های جاویدان، و زندگانی خوش، و آرزوهای برآورده، و خواسته های به انجام رسیده، در کمال آرامش و در نهایت اطمینان، همراه با مواهب و هدایای با ارزش، جمع گردان!
پی نوشت ها: 1. خطبه 197 2. خطبه 203 و 235 3.حکمت 292
هرگونه استفاده از مطالب و
فایل های این وبلاگ در جهت نشر فرهنگ دینی موجب امتنان است!!
طراحی: بی معرفت - نام قالب: دل شب
توسط نرم افزار: فتوشاپ CS و فرانت پیج 2003 قدرت گرفته از پارسی بلاگ
No
Copyright : Because of spreading Islamic thought you can use
all files and images.
Design by Bimarefat - Template Name: Dele Shab
Software : Photoshop CS & FrontPage 2003 Powered by Dear "Parsiblog.com"