چه خوش گفت حضرت روح الله (ره) که: « شهدا شمع محفل دوستانند ، شهدا در قهقه ی مستانه شان در شادی وصولشان "عند ربهم یرزقون" اند و از نفوس مطمئنه ای هستند که مورد خطاب " فادخلنی فی عبادی و ادخلنی جنتی" پروردگارند! »
نمی دانم مرا چه شد.. خنده ی سید دلم را برد.. خود را در میان خنده ی مستانه اش جا گذاشتم! و تمنای دلم شد این چند بیت حضرت لسان الغیب.. که:
چندان که گفتم غم با طبیبان / درمان نکردند مسکین غریبان آن گل که هر دم در دست بادیست / گو شرم بادش از عندلیبان یا رب امان ده تا بازبیند / چشم محبان روی حبیبان درج محبت بر مهر خود نیست / یا رب مبادا کام رقیبان ای منعم آخر بر خوان جودت / تا چند باشیم از بی نصیبان حافظ نگشتی شیدای گیتی / گر میشنیدی پند ادیبان
فدایش بشوم... .. این عکس را چند لحظه پیش از عروجش انداخته! برادرم! عزیزم! سید مرتضی.. جان مادرت زهرا بگو.. چشم ما دوباره کی میهمان روی ماهتان می شود؟! دیدار ما به کی؟ وعده ی ما کجا؟ دل را چه کنیم وقتی بی قرار شما می شود؟! سید.. عقل، باژگون نیست! به قبرستان میرود تا پیکر بی جان خود را در آینه قبور شما ببیند... شاید که عشق او را از این منجلاب بیرون کشد! شهدا شمع محفل دوستان اند.. آری.. ستاره ی چشم های یاران.. قرار دل بی قراران.. هم آنان اند.. تسلای دل مسکینان!
حور و ملک و تسنیم و سلوی را اگر بهشت نامند.. ما عطایش را به لقایش بخشیدیم!
جنت خدا کجا تواند بی شما یاران خدا، جنت باشد.. مگر نه این است که «شرف المکان بالمکین»؟!! .. و اگر شما یاران سفرکرده ما، هم اکنون به امر «و ادخلی جنتی» در بهشت خدایید... کجا بهتر از آنجا.. شما اصحاب پیر جماران، نگین های بی بدیل بهشت خدایید.. شما مصداق «و لدینا مزید..» خدایید..
شقایق را چه باک.. که داغ شهادت شما را بر دل داشته باشد؟! این داغ بی تسلا، آشنای دل بلبلان نغمه سراست... آری، تا شقایق هست.. عاشقی باید کرد! زندگی زیباست.. اما شهادت از آن زیباتر.. پرستوی مهاجر در میان قفس ویران نمی ماند!
پروانه های کعبه ی عشق خدا.. پاره های نور جنت و عرش خدا.. ما را با هم عهد و میثاقی بود.. دیدار ما به کی؟ وعده ی ما کجا؟
|