والپیپر امروز رو از روی خطبه 149 نهج البلاغه ساختم. خطبه ای که امیرالمومنین در دو روزی که توی بستر افتاده بودند ایراد کردند.. توی این خطبه ایشان با الفاظی جانگداز از رحلت خود سخن می گویند.. :
أَنَا بِالْأَمْسِ صَاحِبُکُمْ وَ أَنَا الْیَوْمَ عِبْرَةٌ لَکُمْ وَ غَداً مُفَارِقُکُمْ غَفَرَ اللَّهُ لِی وَ لَکُمْ
إِنْ ثَبَتَتِ الْوَطْأَةُ فِی هَذِهِ الْمَزَلَّةِ فَذَاکَ وَ إِنْ تَدْحَضِ الْقَدَمُ فَإِنَّا کُنَّا فِی أَفْیَاءِ أَغْصَانٍ وَ مَهَبِّ رِیَاحٍ وَ تَحْتَ ظِلِّ غَمَامٍ اضْمَحَلَّ فِی الْجَوِّ مُتَلَفِّقُهَا وَ عَفَا فِی الْأَرْضِ مَخَطُّهَا
وَ إِنَّمَا کُنْتُ جَاراً جَاوَرَکُمْ بَدَنِی أَیَّاماً وَ سَتُعْقَبُونَ مِنِّی جُثَّةً خَلَاءً سَاکِنَةً بَعْدَ حَرَاکٍ وَ صَامِتَةً بَعْدَ نُطُوقٍ لِیَعِظَکُمْ هُدُوِّی وَ خُفُوتُ إِطْرَاقِی وَ سُکُونُ أَطْرَافِی
فَإِنَّهُ أَوْعَظُ لِلْمُعْتَبِرِینَ مِنَ الْمَنْطِقِ الْبَلِیغِ وَ الْقَوْلِ الْمَسْمُوعِ وَدَاعِی لَکُمْ وَدَاعُ امْرِئٍ مُرْصَدٍ لِلتَّلَاقِی..
غَداً تَرَوْنَ أَیَّامِی وَ یُکْشَفُ لَکُمْ عَنْسَرَائِرِی وَ تَعْرِفُونَنِی بَعْدَ خُلُوِّ مَکَانِی وَ قِیَامِ غَیْرِی مَقَامِی
من دیروز رهبر شما بودم و امروز مایه پند و عبرت شما هستم، و فردا از شما جدا خواهم شد، خدا شما و مرا بیامرزد. اگر از این ضربت و در این لغزشگاه نجات یابم، که حرفى نیست، امّا اگر گامها بلغزد و از این جهان بروم، ما نیز چون دیگران در سایه شاخسار درختان، مسیر وزش باد و باران، و زیر سایه ابرهاى متراکم آسمان پراکنده مىشویم، و آثارمان در روى زمین نابود خواهد شد. من از همسایگان شما بودم، که چند روزى در کنار شما زیستم، و به زودى از من جز جسدى بى روح و ساکن پس از آن همه تلاش، و خاموش پس از آن همه گفتار، باقى نخواهد ماند، پس باید سکوت من، و بى حرکت دست و پا و چشمها و اندام من، مایه پند و اندرز شما گردد، که از هر منطق رسایى و از هر سخن مؤثّرى عبرت انگیزتر است. وداع و خدا حافظى من با شما چونان جدایى کسى است که آماده ملاقات پروردگار است،
فردا ارزش ایّام زندگى مرا خواهید دید، و راز درونم را خواهید دانست. پس از آن که جاى مرا خالى دیدید و دیگرى بر جاى من نشست، مرا خواهید شناخت.
|